|
شنبه 21 اسفند 1389برچسب:, :: 10:53 :: نويسنده : غزاله
ای ماه آرام آرام بر حال من گریه کن و ای ستارگان درخشان او را دلداری دهید چون او درد جدائی را کشیده است ای آسمان اشک مریز زیرا در پناه تو او خفته است ای نسیم بهاری آهسته بوز چون او به خواب ناز رفته است ای برگهای زمردین رقص و پای کوبی بس است ترسم او بیدار شود و ای بلبل خوش نوا آرام آرام نغمه سر ده تا او هوشیار نشود و تو ای طبیعت زیبا و غم انگیز آغوش بگشا دلبر دیروز و نا مهربان امروز را در بر گیر اندامی را در بغل گیر که زمانی غم و اندوه در بر گرفته بودش چون با من هم پیمان شده بود و... ای خانه ی تاریک گور من اندوه مخور به سویت خواهم آمد و تو ای یار دیروز و ای بی وفای امروز و ای شادی کن فردا ای عزیزتر از جان زیر آسمان پر ستاره بخواب فقط به آسمان نظاره کن و در میان ستارگان ساعتی که ستاره ی غروب می کند آگاه باش ای زیبا یار من از تو می خواهم روی سنگ قبر من نام من را قربانی عشق نقش کن و اگر خاطرات دوران وصالمان را بیاد داشتی با قطره ی اشکی که در حیاتم در کنارم دریغ کردی بر تربت من بریز و من را از لگد مال کردن غرور خود دلشاد کن... نظرات شما عزیزان: سلام دوست گلم وبلاگت محشره اميدوارم هميشه پيروز و سربلند باشي اگر قابل ميدوني به منم سربزن مطالب بدي ندارم من يه روش واسه کسب درآمد ابداع کردم،دوست داشتي بيا بلاگم بخون پشيمون نميشي اگر مايل به تبادل لينک هستي منو با اسم .: يه کم روحتو قلقلک کن ?::. لينک کن و بهم بگو تا منم تورو لينک کنم قربان شما غزاله
ساعت11:05---21 اسفند 1389
برادر گلم ازت خیلی ممنونم
غزاله
ساعت11:05---21 اسفند 1389
برادر گلم ازت خیلی ممنونم
پس از مرگم بیا ای خوش نگارم
بیا با جمع خوبان بر مزارم کنار سنگ مزارم که من در زیر خاک هم هر لحظه در انتظارم ...
دیروز با دسته گلی اومد به دیدنم با یک نگاه که سالها آرزوی دیدنش را با همون نگاه داشتم ولی از من دریغ میکرد
گریه کرد و گفت دلش برایم تنگ شده است ولی من فقط نگاهش کردم وقتی رفت سنگ قبرم از اشکاش خیس شده بود ...
|